ای هر سخنت قطره ی باران بهاری
باید که بر این تشنه ی بی تاب بباری
من معدن حرفم پرم از شعر و تغزّل
امّا تو عزیزم به خدا حرف نداری
سیب است و انار است و عسل هست و شکر نیز
واجب شده بر خوان لبت شکرگزاری....
تو قصّه ی "شیرینی" و من شاعر "مجنون"
این گونه بعید است به من دل بسپاری
سیگار و غزل چاره ی بی حوصلگی هاست
یک شعر بمان پیشم اگر حوصله داری.......